غضنفر از ساختمون ده طبقه ميفته پايين همه جمع ميشن دورش ازش مي پرسن : چي شده
ميگه والله منم تازه رسيدم !
.
.
.
غضنفر مي خواسته به فلسطيني ها كمك كنه ، براشون سنگ پست مي كنه !
.
.
.
غضنفر سوار ماشين بود داشت راديو گوش مي داد . راديو:يه احمقي داره بزرگراه رو بر عكس رانندگي مي كنه.
غضنفر : آره والا احمقا يكي دو نفر هم نيستن همه دارن بر عكس رانندگي مي كنند!
.
.
.
حيف نون مبخواد به دختره تيكه بندازه ميگه در قلب مني هرگز
.
.
.
حيف نون ميره تهران ميبينه همه آستين كوتاه پوشيدن ميگه پس اينها
چجوري دماغشونو پاك مي كنن
.
.
.
حيف نون و دوستش به تاكسي ميگن : آقا سه نفر تا تجريش چقدر مي گيري ؟
راننده ميگه : شما كه دو نفرين ! حيف نون ميگه : مگه خودت نمياي؟
.
.
.
اين شعر اثر يك سياه پوست
وقتي به دنيا آمدم سياه بودم وقتي بزرگتر شدم بازهم سياه بودم
وقتي جلوي آفتاب ميرم سياه هم وقتي ميترسم سياهم وقتي سردمه
سياهم وقتي مريضم بازهم سياهم وقتي هم كه بميرم بازهم سياه خواهم بود
تو اي دوست سفيد من وقتي به دنيا آمدي صورتي بودي وقتي بزرگتر شدي
سفيد شدي وقتي جلو آفتاب ميري قرمز ميشي وقتي ميترسي زرد ميشي
وقتي مريضي سبز ميشي وقتي هم كه بميري خاكستري ميشي وتو به من
ميگي رنگين پوست
.
.
.
يك ژاپني بعد از 15 سال به يك مورچه ياد ميده كه با چوب غذا بخوره بعد اون رو
ميبره تو ميدون تا به مردم نشون بده مردم هم دور تا دور مي ايستن تا نگاه كنند
حيف نون داشته از اونجا رد ميشده مي بينه همه عقب وايستادن ويه مورچه هم اون وسط
هست ميره با پا مورچه رو له ميكنه وميگه مورچه هم ترس داره!
.
.
.
ميدوني وحشتناك ترين چيز توي دنيا چيه ؟
اينكه از يه كابوس وحشتناك از جا بپري
و ببيني كه زندگيت از او كابوس وحشتناك تره
.
.
.
يه روز يه نابينا ميره آشپزخونه دستش به يه رنده ميخوره
ميگه اين چرت پرتاچيه اينجا نوشتن
نظرات شما عزیزان:
تبادل
لینک هوشمند
